تو و دل
شهر آشوبه دلم، از رفتنت خونه دلم
بزار باز نگات كنم نباشي دلگيره دلم
رد پاي ناز تو نشسته بر تارك جان
تو بدون با رفتنت حسرت گذاشتي به دلم
پا به پاي تو ميام فقط بزار نگات كنم
دل به چشم تو ميدم تو پا نزار روي دلم
اومدي شور و نشاط و زندگي دادي به من
به هواي بودنت چه خنده ها كرده دلم
بعد از دلدادگي و مست شدن ز بوي تو
حالا كردي همه خون هارو تو يكجا به دلم
ميگي ميخواي بري و فراموشم مي كني تو
تو به من حق بده كه غصه بشينه تو دلم
تو يه دنيا مهربوني تو يه حس تازه اي
كاش ميموندي هميشه تو در حواليه دلم
به خدا نگاه تو مثه يه نورِ واسه گل
به خدا كه عطر تو جان دوبارست به دلم
شب به نيمه رسيده اما ازت نيست خبري
بيا دنيا كه بي تو ،نداره فــــــردايي دلم
|